روزها
صبح یک روز اردیبهشتی
توی یک باغ
بر درختی تنومند
روی یک شاخهی نرم و نازک
پیش یک برگ
صبح یک روز اردیبهشتی
توی یک باغ
بر درختی تنومند
روی یک شاخهی نرم و نازک
پیش یک برگ
برگی آمد به دنیای سبز صنوبر
شاد و خوشحال
سبز و سرمست
روزها پشت هم آمد و رفت
عاقبت شد
برگ اول:
بهترین دوست برگ دوم
برگ دوم:
بهترین دوست برگ اول
روزها پشت هم آمد و رفت
عصر یک روز شهریوری شد
آسمان تار و خاکستری شد
بادی آمد
شاخهها را به هم زد
لحظهها را به هم ریخت
دفتر سرنوشت دو تا برگ را هم ورق زد
برگ اول
دستش از شاخهی آن صنوبر رها شد
آه از دوستش، برگ دوم جدا شد
برگ دوم
روی شاخه به جا مانده تنها
توی یک بغض سنگین
زرد و غمگین
روزها پشت هم آمد و رفت
صبح یک روز اردیبهشتی...
اکرم کشایی
بر درختی تنومند
روی یک شاخهی نرم و نازک
پیش یک برگ
برگی آمد به دنیای سبز صنوبر
شاد و خوشحال
سبز و سرمست
روزها پشت هم آمد و رفت
عاقبت شد
برگ اول:
بهترین دوست برگ دوم
برگ دوم:
بهترین دوست برگ اول
روزها پشت هم آمد و رفت
عصر یک روز شهریوری شد
آسمان تار و خاکستری شد
بادی آمد
شاخهها را به هم زد
لحظهها را به هم ریخت
دفتر سرنوشت دو تا برگ را هم ورق زد
برگ اول
دستش از شاخهی آن صنوبر رها شد
آه از دوستش، برگ دوم جدا شد
برگ دوم
روی شاخه به جا مانده تنها
توی یک بغض سنگین
زرد و غمگین
روزها پشت هم آمد و رفت
صبح یک روز اردیبهشتی...
اکرم کشایی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}